سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تخت جمشید
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  •  Atom 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    قسمت غربی راه شاهی از شوش به سارد و لیدی میرسد. قسمت شرقی راه درون ایران است و از شوش به اکباتان و ری و پارت و قسمتهای شرقی امپراطوری میرود. در طول این راه کاروانسراهای متعدد و دروازه ها و پادگانهایی قرار داشته و راه از امنیت و سلامت کامل برخوردار بوده است و از طریق راه شاهی نمایندگان دربار و مردم رفت و آمد میکردند. بررسی این راه را از غربی ترین نقطه آن شروع میکنیم.

    قسمت اول: در حد فاصل لیدل و فریجیا 520 کیلومتر راه بود که در آن 20 کاروانسرا وجود داشت.

    قسمت دوم: راه شاهی بعد از فریجیا به رودخانه هالیس میرسد. در این محل یک گذرگاه مهم قرار داشت و رفت و آمد کنترل میشد.

    قسمت سوم: راه شاهی با عبور از رودخانه هالیس به کاپادوکیه میرسد. در این مسیر 572 کیلومتری، 28 کاروانسرا وجود داشت.

    قسمت چهارم: پس از 86 کیلومتر دیگر به سیسیلیا میرسد. در این مسیر دو دروازه کنترل قرار داشت.

    قسمت پنجم: در کنار راه خشکی در مرز سیسیلیا و ارمنستان، رودخانه یوفریت قابل کشتیرانی است. در ارمنستان در طول مسیر 310 کیلومتری، 15 کاروانسرا و یک گذرگاه کنترل قرار داشت.

    قسمت ششم: در ارمنستان تا سرزمین ماتین 34 کاروانسرا در مسیر 753 کیلومتری قرار داشت.

    قسمت هفتم: در ملتین 4 رودخانه قابل کشتیرانی وجود دارد که به خاطر شدت جریان قابل عبور نبودند. اولی تیگریس، دومی و سومی به نام مشترک زاباتوس و چهارمی گیندس میباشد.

    قسمت هشتم: از آنجا وارد سرزمین سیسین میشود و پس از طی 243 کیلومتر با 11 کاروانسرا به رود کرخه میرسد. این رود قابل کشتیرانی است و به شهر شوش می آید.

    ادامه مطلب...

    محمد ::: چهارشنبه 91/3/3::: ساعت 3:30 عصر

    در شمال غربی ممسنی، دخمه بزرگی در ارتفاع 300 متری کوهی قرار دارد که دارای دو اتاق است. ورودی آن با دو نیم ستون تزیین شده است. بالای ستونها 7 آتشدان با معماری هخامنشی بر روی سنگ حجاری شده اند. از اینرو، این گور دخمه را به هخامنشیان و یا مادها نسبت میدهند.

    البته برخی از کارشناسان احتمال میدهند که این مقبره، یا متعلق به آریوبرزن، سردار بزرگ هخامنشی میباشد و یا متعلق به آریامنه، جد داریوش بزرگ میباشد.




    محمد ::: سه شنبه 90/10/6::: ساعت 2:20 عصر

     

    به نظر بیشتر مورخان، آورنده فکر سکه در ایران "کوروش بزرگ" است. در آن زمان که ایرانیان لیدیا را فتح کردند و "کرزوس" را به ایران آوردند، تشکیل امپراطوری با عظمت هخامنشی به نشانه ویژه ای نیاز داشت که سکه میتوانست گویاترین و رایج ترین نشانه ها باشد. ولی وی فرصت این کار را پیدا نکرد، چرا که لشکرکشیهای پی در پی مانع انجام دادن این عمل بود.

    چون "داریوش بزرگ" حکومت خود را بر پایه نظام اداری در کلیه شئون مملکت قرار داد، بزودی متوجه لزوم سکه شد و ترتیب تناسب طلا و نقره را بنا بر آنچه در لیدی معمول بود بکار برد که نسبت آن یک به 13.335 میباشد و بر اساس آن ترتیب، اولین سکه طلای ایران معروف به :دریک" به وزن 8.41 گرم و نقره معروف به "سیکل" که وزن 5.6 گرم که از لحاظ نقش بسیار ممتاز بود، ضرب زده به جریان انداخت.

    "دریک" اقتباسی است از نام "دارا" یا "داریوش" به معنی سکه شاهی که در کلیه متصرفات آن دوره مورد قبول بوده است.

    اولین نوع سکه های هخامنشی که به سکه های شاهی معروف است، احتمالا در سال 517 قبل از میلاد از ضرابخانه خارج گردید، زیرا در این سال است که داریوش به نظم و نسق و ترتیب تشکیلات مملکتی پرداخت و ناچار سکه که عامل مهم اقتصادی است در این دورهخ بکار برده شد. سکه های شاهی یعنی "دریک و سیکل" عموما دارای طرح مشابه میباشند فقط تصویر هر شاهنشاه با دیگری تفاوت دارد و موجب شناختن آنها از یکدیگر میشود، در روی سکه تصویر نیمتنه شاهنشاه کمان به دست نقش است، یا تصویر شاهنشاه که بصورت کماندار پارسی ترکش بر پشت یک زانو به زمین زده و با یک دست زوبین را گرفته و با دست دیگر کمان را میکشد و در نوع دیگر شاهنشاه کمان به دست در حال دویدن است و با دست دیگر نیزه را که مایل به زمین است نگهداشته است. زانو زدن شاهنشاه، علامت نیایش اهورامزداست.

    در شاهنشاهی هخامنشی تا روی کار آمدن "اسکندر مقدونی" علاوه بر دریک و شکل که مخصوص ضرابخانه سلطنتی بود، ممالک و شهرهای یونانی و آسیای صغیر که در تصرف ایران بودند و استاندارانی (ساتراپ) که شاه برای ایالات معین میکرد و حتی روسا و فرماندهان ارتش اجازه داشتند هر یک جداگانه از هر فلزی که مایل بودند و با منافع اقتصادی آنها تطبیق میکرد، سکه بزنند.

    به طور کلی سکه های شاهنشاهی در تمامی ممالک همسایه، بخصوص یونان رواج زیادی داشت، به طوری که بازرگانان خارجی با رغبت زیاد پول هخامنشی را پذیرفته و بسیاری از داد و ستدهای خود را با آن انجام میدادند. جنس طلای سکه های هخامنشی در سراسر دنیای متمدن آن روزگار رواج و اعتبار داشت و از جنس نقره آن بیشتر در داخل ایران استفاده میشد.




    محمد ::: چهارشنبه 90/8/18::: ساعت 2:19 عصر

    املاک زیر کشت و باغهای بسیار وسیع و متعدد سلطنتی، تنها قادر به تولید قسمتی از نیازهای غذایی مردم بود. بقیه محصولات، از آن دهقانان آزاد و زمینداران بزرگ بود که مالیات محصولات خود را ظاهرا بصورت ده به یک پرداخت میکردند و اختیار بقیه برداشت با خودشان بود. در کنار این زمینداران کوچک و بزرگ، انبوهی کشاورز بی زمین بودند که گاه، قرارداد اجاره ای با دربار امضا میکردند و به زحمت روزگار میگذراندند. رسم بر این بود که زمین و مقداری بذر از دیوان به آنها داده میشد تا میزان حساب شده ای از برداشت محصولات خود را به دیوان پس بدهند. در ایران هنوز هم تقسیم برداشت به پنج سهم: بذر، زمین، گاو، آب و نیروی کار معمول است.کشاورز فاقد زمین و بذر و آب و گاو، فقط حق تملک یک پنجم زمین را دارد. این شیوه قطعا از زمان هخامنشیان معمول بوده است.

    در اطلاعاتی که لوح های دیوانی تخت جمشید درباره درآمد قراردادهای اجاری در اختیار ما میگذارد، به بندی اشاره میشود که در اختیار زمینهای خصوصی و سلطنتی بی آب و یا با آب قرار داده اند. به نظر میرسد علاوه بر بذر، گاو و دیگر چارپایان نیز در اختیار کشاورزان گذارده شده است. با این همه، همیشه هم محصولات بر اساس پنج سهم تقسیم نمیشود. گاهی از ابتدا مشخص میشود که کشاورز به هنگام برداشت، باید چه میزان از محصولات را تحویل دهد. مثلا در مورد جو، در زمینهای آبی، ده برابر بذر دریافتی و در مورد کنجد، برنج و تخم کتان، سی برابر بذر دریافتی حق السهم پرداخت شده است.

    در تسویه حسابها، گاه به مبالغ منفی بر میخوریم. مثلا در سال 502 پ.م، در آبادی(پرمیه) برای یک حق الاجاره 2230 لیتری جو، 400 لیتر کسری ثبت شده است. معمولا این کسریها را در سالهایی که محصولات زمین بهتر بوده، باز پس میگرفتند. ظاهرا این مقدار اضافی از طرف دیوان به صورت قسط بدهی محاسبه شده است. در برخی از حساب رسیها، بخش معینی برای دریافتهای اضافی به چشم میخورد. از این گزارشها، وقتی تعداد زیادی برای یک سال معین در دست باشد، پی میبریم که آن سال باید وفور نعمت و سال بازپرداخت دیوان بوده باشد.

    روی هم رفته، دیوان اداری هخامنشی با مسئله اجاره داری زمین، بسیار ملاحظه کار تر از بابلیها رفتار میکرده است. در بابل، بانک معروف (مورشو) که حق انحصاری دریافت تمامی اجاره املاک سلطنتی، قناتها و گاوهای شخم زنی را در اختیار داشت، مطلقا صبر و ملاحظه کاری دیوان اداری تخت جمشید را نشان نمیداد. به کسری پرداختها، جریمه های سنگینی تعلق میگرفت که بیش از همه، خرده مستاجرها را تحت فشار قرار میداد. کارمندان مالیاتی در تحویل بذر و دریافت محصولات تعیین شده، نظارت داشتند. در صورت حسابها، معلوم است که زمین متعلق به اشخاص یا در زمره املاک سلطنتی است و چاپایان لازم را کدام طرف تامین کرده است. به این ترتیب، قراردادهای اجاری، منبع درآمدی مطمئن برای سازمان دیوان اداری بود که حقوق هزاران کارمند و کارگر را تامین میکرد.

    منبع: کتاب از زبان داریوش

     



    محمد ::: پنج شنبه 89/2/2::: ساعت 1:47 صبح

    منطقه پارس و المائیس به شش حوزه تقسیم شده بود.

    1-تخت جمشید و حومه 2-شیراز و حومه 3-منطقه جنوب غربی پارس 4-منطقه جنوب پارس 5-منطقه شمال غربی 6-المائیس

    تخت جمشید، مرکز دیوان اداری و مقر بالاترین مقام مدیریت کشور بود. رشته های دیوان اداری در تخت جمشید، تماما به دستهای رئیس تشریفات و قائم مقام وی ختم میشد. خزانه دار دربار که مسئول اداره خزانه شاهی و دیگر خزانه های سرزمین مرکزی شاهنشاهی هخامنشیان بود، زیر نظر این دو قرار داشت. در استانهای دیگر، این مقام با ساتراپها بود که وظایفی همانند رئیس تشریفات و چون او هر یک برای خود قائم مقام و خزانه دار کل داشتند. دیگر نهادهای نظام دیوانی را نیز میتوانیم به همین روال مجسم کنیم. در مرحله بعد، (کاخ دار) بود که مقامی همپایه خزانه دار داشت. کار اصلی او عزل و نصب و ترتیب دادن جیره کارگران و دارای حوزه نفوذی بسیار وسیع بود. اما در حالی که مسئول تمامی سرزمین مرکزی هخامنشیان یک خزانه دار بود، پیوسته ما با دو نفر با عنوان کاخ دار، روبرو میشویم. یکی از این دو مسئول بخش شمال پارس تا سرزمین المائیس و مرکز فرماندهی اش در عیلام بود و دیگری مسئول جنوب و جنوب شرقی پارس و مقر اداری اش در شیراز بود. کار اصلی این دو، تضمین به موقع جیره هزاران کارگر بود. حتی رئیس تشریفات و قائم مقام او برای جیره کارگران خود به او رجوع میکردند. این دو بر تمامی غله منطقه که غذای اصلی همگانی بود و نیز باغهای میوه، دامها و جریان دریافت مالیات و اجاره مزارع نظارت داشتند. به این ترتیب میتوان آنها را دست راست رئیس تشریفات به حساب آورد.

    مقام بعدی در نظام دیوانی هخامنشی، نمایندگان محلی دولت بودند. مسئولان بخشهای مختلف کشوری، که با تمام نیرو میکوشیدند دستورهای رسیده از مقام بالا را با حرارت اجرا کنند. به عنوان مثال، بذر ذخیره میکردند، ناظر برداشت محصول بودند، ترتیب جیره پرداخت کارگران را میدادند و کارگران خارجی را که بیشتر از لیکیه و تراکیه بودند به کارهای گوناگون و به ویژه برداشت محصول میگماشتند. طی سفر شاه، همین نمایندگان محلی، ترتیب خوراک و آسایش او و همراهانش را میدادند. برای این منظور میبایستی تمام جوانب کار را سنجید. مثلا نمایندگی محلی منطقه المائیس به مردی بنام (رذیفیه) دستور داد تا برای سفر شاه به المائیس، پنج ماه تمام، هفت گاو را پروار کند. نانوایی خزانه دار محلی بنام (هونر) نیز تحت نظارت عالیه (رذیفیه) بود. معاونین نماینده محلی، کارمندان تهیه مواد بودند. این کارمندان نیز در راس اداره خزانه های منطقه قرار داشتند.

     قلمرو مسئولیتها در تک تک آبادیها یا بخشهای محلی بر اساس محصولات متفاوت، تقسیم شده بود. مثلا به عناویتی نظیر مدیر غله که انباردار نیز نامیده میشد، مدیر میوه و مدیر شراب بر میخوریم. هر یک از این مدیران، معاونانی داشتند و متصدیان انبارها را سرپرستی میکردند. مدیرانی نیز بر دامداریها نظارت میکردند که (سرگله) نامیده میشدند و هر کدام تعداد زیادی چوپان در اختیار داشتند. کارگران نیز متناسب با کارشان گروه بندی میشدند و هر گروه یک سرکارگر داشت. در لوحهای دیوانی به سرکارگران (100کارگری) و (10کارگری) برمیخوریم که جیره کارگران را زیر نظر داشتند. به این ترتیب، به نظر می آید که روابط و مدیریت کار، چیزی مانند ارتش بوده است.

    منبع : کتاب از زبان داریوش



    محمد ::: دوشنبه 89/1/30::: ساعت 2:26 صبح

    داریوش بزرگ، در مصر و قورنا(سیرنائیک) در شمال آفریقا را جزء قلمرو هخامنشیها در آورد و شاهنشاهی پارسیها به وسعت فوق العاده ای که در تمام دنیای باستان بی سابقه بود، رسید. بالاخره، داریوش بزرگ که بعد از مدت کوتاهی با ایجاد امنیت، احداث شبکه های ارتباطی، وضع قوانین و تنظیم ترتیبات مربوط به مالیات عادلانه، به این دولت که در واقع میراث کوروش کبیر بود، تمرکز و تحرک و استحکامی قابل دوام بخشید. لشکرکشیهایی که داریوش در مرزهای غربی و شمال شاهنشاهی کرد و بیشتر ناظر به تامین وحدت و تمامیت آن بود، در آسیای صغیر و یونان با مقاومتهایی مواجه گردید که حل آن از طریق نظامی، برای وی ممکن نگشت.

    خشایارشاه، پسر داریوش هم که بعد از او به سلطنت رسید در رفع این مقاومتها توفیقی حاصل نکرد. حتی بعد از خشایارشاه هم این سوء تفاهم بین ایران با شهرهای یونان، مدتها ادامه یافت. جانشینان دیگر داریوش و از جمله کسانی چون داریوش دوم و اردشیر دوم که هیچ یک، ذره ای از لیاقت و کاردانی او را هم نداشتند، در حل سیاسی این مساله و حفظ سیادت ایران در نواحی شرقی و مدیترانه، دچار مشکلی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود که یک چند آن سرزمین را از ایران جدا کرد و واقعه بازگشت ده هزار چریک یونانی از ایران که نشانه ضعف نظامی ایران در آن ایام بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را متزلزل نکرد. به همین دلیل، نظامات داریوش بزرگ و تدابیر سیاسی بعضی ساتراپهای ایرانی که مشاوران پادشاهان بودند، همچنان حافظ وحدت و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند. این قلمرو وسیع که از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر میگرفت، در عهد داریوش، شامل تقسیمات اداری منظمی بالغ بر بیست استان یا بیشتر بود که هر استان، یک ساتراپ به عنوان والی، عهده دار امور کشوری بود. با آنکه این والی بر تمام امور مربوط به استان، نظارت فایق داشت، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن، تحت حکم وی نبودند. به این ترتیب، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نامحدود، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فکر یاغی گری برای او، چندان قابل اجرا به نظر نمیرسد. حکم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب میشد و مطاع بود. اقوام تابع هم با آنکه در ادیان و عقاید و رسوم خود محدودیتی نداشتند، در ضابطه تبعیت از حکم پادشاه، به حفظ وحدت و تمامیت شاهنشاهی متعهد بودند. نمونه این تعهد، از همکاری آنان در بنای کاخ داریوش در شوش پیداست. لوحه های گلی بازمانده از آن پادشاه، نقش صنعت گران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد کاخ به یاد می آورد.

    نام سرزمینهای تابع، در کتیبه ای متعلق به مقبره داریوش که در نقش رستم میباشد، به تفصیل اینگونه آمده است: ماد، خووج(خوزستان)، پرثوه(پارت)، هری ب و(هرات)، باختر، سعد، خوارزم، زرنگ، آراخوزیا(رخج،افغانستان جنوبی تا قندهار)، ثته گوش(پنجاب)، گنداره(پیشاور،کابل)، هندوش(سند)، سکاهوم ورکه ر(سکاهای ماورای جیحون)، سگاتیگره خود(سکاهای تیزخود،ماورای سیحون)، بابل، آشور، عربستان، مودرایه(مصر)، ارمینه(ارمن)، کته په توک(کاپادوکیه، بخش شرقی آسیای صغیر)، سپرد(سارد،لیدیه در مغرب آسیای صغیر)، یئونه(ایونیا،یونانیان آسیای صغیر)، سکایه تردریا(سکاهای آنسوی دریا:کریمه،دانوب)، سکودر(مقدونیه)، یئونه تک برا(یونانیان سپردار:تراکیه،تراس)، پوتیه(سومالی)، کوشیا(کوش حبشه)، مکیه(طرابلس غرب،برقه)، کرخا(کارتاژ،قرطاجنه یا کاردیه در آسیای صغیر).

    در بین این نامها، ظاهرا سرزمینهایی هم بود که ساتراپ جداگانه نداشت و بوسیله ساتراپ استان مجاور یا نزدیک اداره میشد. لوحه ای نیز در شوش به دست آمده است که به داریوش تعلق دارد و نام کشورهای تابع را با اندک تفاوت، تقریبا همانند آنچه در کتیبه نقش رستم او آمده است، یاد میکند. فهرست دیگری را هرودوت نقل میکند که بعضی اطلاعات جالب را که درباره مقدار و ترتیب مالیات این نواحی، بدست میدهد. البته این اطلاعاات، معلومات مندرج در کتیبه ها را نیز تکمیل میکند. همچنین تجدید نظرهایی را هم که ظاهرا در تقسیمات اداری کشور میباید پیش آمده باشد، ارائه میدهد. شکست داریوش سوم از اسکندر، هم منجر به شکست او و هم سقوط امپراطوری هخامنشی شد. مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی، دویست و سی سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی، بخصوص در اوایل عهد، موجب توسعه فلاحت، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است. مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد کسانی مانند کوروش کبیر و داریوش بزرگ، متضمن احترام به عقاید اقوام و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است، از لحاظ تاریخی جالب توجه است. بیانیه معروف کوروش کبیر در هنگام فتح بابل را، محققان یک نمونه از مبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی کرده اند.

    منبع: ایران در هزاره اول پیش از میلاد



    محمد ::: جمعه 88/12/14::: ساعت 12:18 صبح

                                           ایران در هزاره اول قبل از میلاد (هخامنشیان)

    با طلوع دولت هخامنشی که بوسیله کوروش کبیر بنیان گردید (حدود550ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی، نقش فعال و تعیین کننده ای یافت. همچنین این دولت منشاء و مرکز یک تمدن ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد. پایه گذار سلسله هخامنشی، شخصی بنام هخامنش بود. کوروش کبیر (سیروس در انگلیسی و کوروس در یونانی)، پادشاه سرزمین انشان (انزان، در حدود شوش و نواحی ایلام جنوبی) و سرکرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه که قلمرو او و پدرانش در آن ایام، تابع حکومت پادشاهان خاندان (دیااکو) محسوب میشد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او، هگمتانه (اکباتان،همدان) را گرفت. وی خزاین و تختگاه ماد را هم طبق نوشته یک کتیبه بابلی، به انشان برد و سرانجام به قرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد. کوروش از نوادگان پادشاهان گذشته است. او به خودش به چشم یک پادشاه انشان نگاه میکند و خودش را متعلق به فرمانروایان پارسی میداند، اما کوروش از طرف مادری هم به درجه پادشاهان میرسد، چون مادرش دختر (آستیاگ) آخرین پادشاه ماد بود.

    غلبه سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد، در نزد پادشاهان عصر، موجب نگرانی شد. کوروش برای مقابله با اتحادیه ای که با شرکت لیدی، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت. پس از آن، بلافاصله با سرعتی بی نظیر، به جلوگیری از هجوم کرزوس پادشاه لیدی، که با عجله عازم تجاوز به مرزهای ایران بود، پرداخت. در جنگ، کرزوس مغلوب شد و ساردیس (اسپرده،سارد) پایتخت او بدست کوروش افتاد. این پیروزی، آسیای صغیر را هم بر قلمرو وی افزود اما قبل از درگیری با بابل، ظاهرا برای آنکه هنگام لشکرکشی به بین النهرین مانند آنچه برای هووخشتره، پادشاه ماد در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سکاها نشود، مدتی در نواحی شرقی فلات به آماده سازی قدرت و تامین حدود خود پرداخت. بالاخره با عبور از دجله، حمله به بابل را آغاز کرد و تقریبا بدون جنگ آنرا فتح کرد. با فتح بابل، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم به تصرف کوروش کبیر در آمد. اما درگیریهایی که در نواحی شرق کشور در نواحی گرگان و اراضی بین دریاچه آرال برای او پیش آمد، منجر به مرگ او شد(529ق.م).

    جنازه کوروش کبیر را به پاسارگاد آوردند. مقبره او که هنوز هم پابرجاست، از یک اتاقک و شش پله درست شده است. بنابر گفته آریان (180-96بعد از میلاد) جنازه کوروش را در یک تابوت سنگ آهک قرار دادند و بر روی مقبره، این جمله به چشم میخورد: (ای مرد، بدان هر که هستی و از هر کجا آمده ای، من کوروش، کسی هستم که امپراطوری را برای ایرانیان آوردم. پس هیچوقت به این مقبره من و این خاکی که من را در خود جای داده، غبطه نخور)

    منبع: ایران در هزاره اول قبل از میلاد



    محمد ::: سه شنبه 88/11/20::: ساعت 12:4 صبح

    از پارسیان، اولین بار در قرن نهم ق.م، و در منابع آشوری یاد شده است. در اواخر قرن هشتم ق.م، پارسیان حکومت خود را در(پارسوماش) پایه گذاری و کمی بعد شروع به نفوذ در خاک و حکومت عیلام نمودند. چنین به نظر میرسد که پارسیان ابتدا اتحادی قبیله ای تشکیل داده بودند که در راس آن، بزرگی از خاندان هخامنشی قرار داشته است. بنابر نوشته (گریشمن)، قبایل اولیه پارس در محدوده کوهستان بختیاری در چهل کیلومتری شوشتر سکونت داشته اند. کوروش کبیر در منشور خود در بابل خود را فرزند کمبوجیه، نوه کوروش و نواده چیش پیش، فرمانروای انزان معرفی میکند. کوروش اول معاصر با (آشوربانیپال) پادشاه آشور بود وحدود670ق.م، بر قبایل پارسی فرمانروایی میکرد. چیش پیش، کوروش اول، کمبوجیه اول و همچنین کوروش دوم، در آغاز فرمانروایی خود در سرزمین عیلامی انزان و پارس حکومت داشته اند و پس از گشودن انزان خود را شاه انزان نامیدند.

    (گریشمن) در مورد حکومت پارسیان می نویسد:(آنان تازه از حالت نیمه چادر نشینی در آمده و به قومی نیمه خانه نشین تبدیل شده بودند. الفبای آنان با علائم میخی نوشته شده که معرف پیشرفت آنان در خط علامتی است). قدیمی ترین لوحه ای که از عهد هخامنشیان به دست ما رسیده است لوحه ای است که در آن آریامنه چنین میگویند:(این سرزمین پارسیان که من مالک آن هستم دارای اسبان و مردان نیک است. خدای بزرگ اهورامزدا آن را به من داد من پادشاه این سرزمینم). کوروش که بدون خونریزی، همدان-پایتخت مادها- را تصرف کرده بود، سازمان حکومت خود را به آنها منتقل کرد و عده ای از پارسیان را مامور همکاری و نظارت در امور دولتی نمود. انتقال حکومت ماد به دست هخامنشیان چنان بی سروصدا انجام یافت که در دنیای خارج، حکومت پارسیان همان حکومت مادها تلقی میشد. اتحاد و مملکت تحت حکومت کوروش کبیر، ایران را به صورت میانجی تمدن شرق و غرب در آورد. پارسیان که در ابتدای پیروزیها هنوز نسبت به دولت های متمدن آن روزگار عقب مانده تر بودند، در صدد بر آمدند، آن دولت ها را که در پایان قرن هشتم و اوایل قرن هفتم ق.م، به سبب جنگ های خارجی و مبارزات اجتماعی تضعیف شده بودند، به اطاعت خود در آوردند، با همین نیت و پس از پیروزی بر ماد توانستند بابل و مصر را تصرف نموده و فرمانروای مطلق سرزمین های تصرف شده را به دست گیرد. اما نکته شایان توجه این است که در عین حال، همانند شاهان این کشورها و طبق سنن محلی آنان تاج گذاری نموده و سنن قدیمی، تقویم و روش های اداری آن کشورها را مورد استفاده قرار دادند.

     کوروش سیستم داخلی و اداری کشورهای تحت تصرف خود را تقریبا دست نخورده نگاه داشته و حتی به آنان در امور اداری، استقلال محلی داد. وی در نخستین سال فرمانروایی خود در بابل، در اقدامی تاریخی، فرمانی مبنی بر آزادی یهودیان از اسارت و بازگشت آنان به وطن اصلی و نیز تجدید بنای معبد در بیت المقدس، صادر نمود. در پی این فرمان، چهل هزار یهودی که راه سرزمین خویش را در پیش گرفته بودند، کوروش را منجی خود دانستند. رفتار کوروش نسبت به قوم یهود، روح حق شناسی آنان را در برابر حکومت ایران بر انگیخت، تا جایی که در کتب مذهبی و سرود های شادی خود، که پس از سپری شدن دوران اسارت سروده بودند، از کوروش و مردم ایران به نیکی یاد کرده اند. پیشوایان یهود حتی کوروش را منجی و از پیامبران خویش خواندند و موید این نظر، نوشته های ستایش آمیزی است که در کتاب (عزرا)، باب های اول و دوم و کتاب (اشعیال نبی)، فصل چهارم و پنجم آمده اند..



    محمد ::: شنبه 87/10/14::: ساعت 1:17 صبح

    دولت شاهنشاهی پارس ،که در زمان داریوش بزرگ به منتها درجه بزرگی خود رسیده بود ،شامل بیست ایالت میشد و مصر،فلسطین،سوریه فنیقیه،لیدیا،فریگیا،یونیا،کاپادوکیا،کیلیکیا ، ارمنستان،آشور،قفقاز،بابل،ماد،پارس، آنچه امروز بنام افغانستان و پاکستان معروف است ،باختر رود سند در هندوستان،سغدیانا،باکتریا،جایگاه ماساگتها و قبایل دیگری از آسیای میانه جزو این امپراطوری بزرگ بود.تا آن زمان هرگز دولتی به این بزرگی و پهناوری که در زیر فرمان یک نفر باشد،در تاریخ پیدا نشده بود.پارسی که در آن روزگار بر چهل میلیون ساکنان این نواحی حکومت میکرد،همان ایرانی نیست که اکنون میشناسیم،بلکه ناحیه کوچکی در مجاورت خلیج فارس بود که در آن زمان بنام پارس خوانده میشد و اکنون آنرا فارس مینامند.سرزمین پارس سرای بیابانهای بی حاصل و کوههای فراوان بود.رودخانه فراوان نداشت و در معرض گرمای سوزان و سرمای کشنده بود و به همین جهت بود که درآمد زمین به تنهایی کفاف زنگی دو میلیون ساکنان آنرا نمیکرد و ناچار باید کسری را از راه بازرگانی و کشورگشایی تامین کنند.مردم کوه نشین اصلی سرزمین پارس،مانند مادها ،از نژاد هند و اروپایی و شاید هم از جنوب روسیه به این نواحی آمده بودند.از زبان دین قدیمشان آشکار میشود که با آن دسته از نژاد آرین که از افغانستان گذشته و طبقه حاکمه را در سرزمین هند تشکیل داده بودند نسبت نزدیکی داشته اند.داریوش بزرگ خود را در نقش رستم چنین معرفی کرده است:پارسی،پسر پارسی،آریایی،از نژاد آریایی.

    زردشتیان وطن نخستین خود را بنام (ایران-وئجه) یعنی وطن آریاییها می نامند.استرابون کلمه آریانا را برای سرزمینی استعمال کرده است که تقریبا با آنچه امروز بنام ایران مینامیم تفاوتی ندارد.

     



    محمد ::: چهارشنبه 87/2/11::: ساعت 1:57 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 90
    بازدید دیروز: 66
    کل بازدید :1106168
    تبلیغات





    >> درباره خودم <<
    تخت جمشید
    محمد
    بگذارید هرکس به آیین خویش باشد . زنان را گرامی بدارید . فرودستان را دریابید . و هرکس به زبان تبار خویش سخن گوید

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    تخت جمشید

    >>لینک دوستان<<
    لنگه کفش
    ###@جزین@###
    هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
    مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
    •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
    %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
    برلیان
    سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
    جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
    آوای قلبها...
    بوی سیب
    گیاهان دارویی
    یادداشتهای من
    فطرس
    بشنو از نی
    خاطرات کودکی و...
    روابط عمومی به زبان آدمیزاد
    مستان ِ عاشق
    دختری از سرزمین پارس
    دوست دارم
    دُرُخـــــــــــــــــــــــش
    نوری چایی_بیجار
    کلبه ی تنها
    از هر دری،سخنی!
    پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
    آوای ققنوس
    همـــ نفــــــــس

    همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
    به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
    زیر آسمان خدا
    دکتر علی حاجی ستوده
    ایران سرای من
    غم دنیا رو دوشمه
    همه چیز...
    چالوس و نوشهر
    سلطان عشق
    سامانتا
    عشق بی همتا
    ماهیان آکواریمی
    یادداشت های یه آسمونی
    معماری ، هنر شکل دادن به فضا
    احساس داغ
    محمدرضا جاودانی
    my love is only god
    ترفندهای کامپیوتر
    *** /// هلاک عشق \\\ ***
    داستان و راه های توحید جویان بزرگ
    دین جوان
    desperado bug
    اس ام اس سرکاری و جوک
    زندگی دفتری از خاطره هاست
    دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
    دریای نور
    شادی(زمزمه های دلتنگی)
    چرندوپرند
    آایرانا
    سرزمین مقدس
    باغ گیلاس
    پایگاه ایران زمین
    عکسهای تخت جمشید
    سرگرمی
    فیلترشکن 4046
    چاپار سافت
    موزه منطقه ای جنوب شرق
    مرودشت شهر من
    ایران ما
    شاهنشاه هخامنشی-آرمین
    موزه بزرگ جنوب شرق
    نجوا
    کورش کبییر
    ما ایرانی هستیم
    دل نوشته های یک خسته
    هخامنشیان

    تمدنهای فراموش شده
    چنین گفت سینوهه

    گریه های شبانه
    ایرانگردی
    نیلو رایانه
    وب سایت تفریحی صد دروازه
    هخامنشیان
    دختری از سرزمین پارس

    >>لوگوی دوستان<<



    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<

    مترجم سایت

    مترجم سایت

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    X بستن تبلیغات