سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تخت جمشید
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  •  Atom 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    ایجاد کانال دریایی بوسیله مهندسان ایرانی به سرپرستی (ارتاخه) هخامنشی و به فرمان داریوش بزرگ انجام شد. داریوش بزرگ با توجه به اهمیت راههای دریایی بویژه راه دریایی بین مصر و ایران در اواخر قرن ششم پیش از میلاد دستور داد کانالی بین دریای سرخ و دریای مدیترانه از راه نیل ایجاد شود تا کشتیهای ایرانی به راحتی بتوانند از آن آبراه عبور کرده و در نتیجه راه بسیار کوتاهی بین ایران و مصر از طریق دریا ایجاد گردد. به یادبود این کار بزرگ و پر ارزش جهانی که به دستور داریوش بزرگ انجام پذیرفته بود، لوحه سنگی با خطوط میخی پارسی، عیلامی، بابلی و مصری در آنجا نصب گردید.

    ( منم داریوش، شاه شاهان، شاه کشورهایی که تمام نژادها مسکون است. شاه این سرزمین بزرگ تا آن دورها، پسر ویشتاسب هخامنشی. من پارسی هستم و به همراهی پارسیان، مصر را گرفتم. امر کردم این کانال را بکنند از پی رو نیل که از مصر جاری است تا دریایی که از پارس بدان روند. این ترعه کنده شد، چنانکه فرمان دادم و کشتیها از مصر بوسیله این کانال بسوی ایران روانه شدند چنانکه اراده من بود)

    این لوحه در سال 1866 میلادی در شلوف التزابه، 33 کیلومتری کانال کمی به طرف غرب ترعه امروزی بدست آمد. طرف دیگر لوح، کتیبه مفصل تری به خط و زبان مصری، نقل گردیده است که مفاد ترجمه لوحه، شرح مفصلی است که در بالا نقل شد. در نوشته دیگر، فقط نام داریوش روی آن نوشته شده، ولی کتیبه دیگر عباراتی دارد بدین مضمون: من هستم داریوش شاه شاهان، شاه بسیاری از کشورها که از تمام نژادها مسکون است. شاه این سرزمین بزرگ و پهناور، پسر ویشتاسب هخامنشی.

    در کتیبه مصری، نقش داریوش، مانند فراعنه مصری تزیین شده، صورت او زیر قرص آفتاب بالدار و خدایان دو نیمه نیل را در زیر اسم او بهم اتصال داده و اسامی کشورهایی که تابع داریوش (به مصری تریوش) بوده اند نوشته شده و بدین ترتیب خواسته اند بنمایانند که داریوش از فراعنه سلسله هجدهم که مقتدرترین سلسله مصر بوده اند، برتر بوده است. نمایندگان کشورهای تابعه در این نقوش زانو به زمین زده و در حال کرنش و خضوع میباشند و همانطور که در نقوش آرامگاههای شاهان منظور شده، مقام اول را پارسیها، بعد مادیها و مقام آخر را سکاها دارند. کتیبه ها به همان اصول و رسم فراعنه مصر نوشته شده و عباراتی از آن خواناست که ترجمه شده است

    ( آن داریوش که زاده الهه نیت،مادر خدایان مصری) است، انجام داد تمام چیزهایی که را که خدا شروع کرد... آقای همه چیز که قرص آفتاب را احاطه کرده وقتی که در شکم مادر قرار داشت و هنوز به دنیا نیامده بود، (نیت) او را پسر خود دانست... امر کرد به او... دست خود را با کمال به طرف او برد تا دشمنان او را برافکند چنانکه از برای پسر خود کرد... او دشمنان خود را در تمام ممالک نابود میکند. شاه مصر علیا و سفلی آن (تریوش) که تا ابد پاینده است. شاه بزرگ، پسر ویشتاسب هخامنشی است. او پسر اوست، قوی و جهانگیر است. تمام بیگانگان با هدایای خود به او روی می آورند و برای او کار میکنند)

    لازم به ذکر است در کتیبه های مصری، نام شش تن از شهریاران هخامنشی (کوروش کبیر، کمبوجیه، داریوش اول، خشایارشا، اردشیر اول، اردشیر سوم) تا کنون دیده شده است.

     

    برگرفته از : نقش ایران در تاریخ تمدن جهان. نگارش عبدالرفیع حقیقت 



    محمد ::: دوشنبه 90/2/5::: ساعت 11:13 صبح

     

     

    حوالی شش کیلومتری شمال تخت جمشید، حفره ای بزرگ با شیبی بسیار تند قرار دارد که بر سینه وسیع آن، نگاره های فراوانی کنده شده که امروزه به آن، نقش رستم میگویند. در اواسط هزاره دوم پ.م، عیلامیها نیز خدایان خود را بر این صخره، نقش کرده بودند. این محل را داریوش هم برای آرامگاه خود مناسب یافت و جانشینان پس از او نیز از خشایارشاه تا داریوش دوم، به تقلید از او، آرامگاه خود را در سمت راست و چپ آرامگاه داریوش ساخته اند. ظاهرا اردشیر دوم بعدها آرامگاه خود را درست با همان معماری نقش رستم در کوه مهرومیترا و فراز شرق صفه تخت جمشید، بنا کرد. از این تاریخ به بعد، آرامگاههای آخرین شاهان هخامنشی، به کوه مهرومیترا منتقل شد که تمامی آنها از آرامگاه داریوش الگو گرفته اند. فقط داریوش سوم، موفق به ایان رساندن آرامگاه خود نشد.

    طرح نمای بیرونی آرامگاه و جزئیات درونی آن، کاملا ابتکاری است. نمای خارجی، صلیب گونه و به ارتفاع 23 متر است. در میان عمارت نمای بیرون، دری است که به درون آرامگاه راه میبرد. عرض هر یک از بازوان صلیب،90/10 متر است که از میان صخره ها بر آمده است و بازوی زیرین آن کاملا صیقلی است. شاید این بازو برای ایجاد نقوش و سنگ نبشته و شاید هم برای ایجاد دشواری در صعود، صیقل خورده است. بخش زیرین این بازو از نگاره هایی آکنده است که اینک به شرح آن خواهیم پرداخت.

    ادامه مطلب...

    محمد ::: یکشنبه 89/5/31::: ساعت 1:39 صبح

     

     

    سخنی از داریوش بزرگ

    اهورامزدا چون این سرزمین را آشفته دید، آنرا به من ارزانی داشت. مرا شاه کرد. من شاه هستم. به خواست اهورامزدا، من این سرزمین را در خود نشاندم. آنچه من گفتم، همان گونه که خواست من بود، آنگونه کردند. اگر میخواهی بدانی که چند (وکدام) بود کشورهایی که داریوش شاه داشت، پیکرها را ببین که تخت را میبرند. آنگاه پی خواهی برد. آنگاه برایت روشن میشود که نیزه پارسی دور رفته است. آنگاه در خواهی یافت که مرد پارسی خیلی دور از پارس، جنگ کرده است (و پیروز شده است)

    داریوش شاه میگوید: آنچه شد، همه را به خواست اهورامزدا کردم. اهورامزدا مرا یاری کرد تا هنگامی که کار را کردم. اهورامزدا من و خاندان شاهی ام را و این کشور را از زیان دور بدارد.

    این را من از اهورامزدا میخواهم. اهورامزدا این را به من بدهد.

    ای مرد! فرمان اهورامزدا به دیدت ناپسند نیاید.

    راه راست را ترک نکن! شورش نکن



    محمد ::: شنبه 89/5/16::: ساعت 12:29 صبح

    سخنی از داریوش بزرگ

    " به خواست اهورامزدا، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد. همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد.

    آنچه را که درست است، من آن را دوست دارم. من دوست برده دروغ نیستم. من بد خشم نیستم. حتی وقتی خشم مرا بر می انگیزاند، آن را فرو مینشانم. من سخت بر هوس خود، فرمانروا هستم."



    محمد ::: جمعه 89/4/25::: ساعت 1:10 صبح

    استقرار سلطنت داریوش بزرگ، به سادگی صورت نگرفت. او بی درنگ با سلسله شورشهای گسترده ای مواجه شد که رقیبانش از قبایل مختلف ایرانی و غیر ایرانی برپا کردند. در خوزستان، مردی بنام (آترینَه) به پا خاسته برای خودش تشکیل سلطنت داد. در بابل، مردی بنام (نیدین تابِل) مدعی شد که پسر (نَبوخَدنَصَر) است و مردم را پیرامون خویش گرد آورده، خویشتن را شاه بابل خواند. (آترینَه) را لشکر اعزامی داریوش، به آسانی شکست داده، اسیر کرد و به نزد داریوش برد که در بابل بود. برای مواجهه با شورش بابل، داریوش شخصا لشکر کشید و مدعی سلطنت بابل را طی سه روز نبرد، شکست داده، دستگیر و معدوم کرد. به دنبال سرکوب این شورشها، مدعیان سلطنت در پارس، خوزستان (برای بار دوم)، ماد، ارمنستان، پارت، هیرَکانیَه، مرو، سیستان، بابل (برای بار دوم) به پا خاستند و هر کدام برای خودش، تشکیل سلطنت داد.

    در مصر نیز، شهریار پارسی که توسط کمبوجیه نشانده شده بود، خود را شاه مصر نامید. داریوش پس از نابود سازی (نیدیل تابل) به خوزستان لشکر فرستاد، ولی پیش از آنکه لشکرش به خوزستان برسد، مدعی پادشاهی خوزستان به دست هواداران داریوش که خود از خوزیها بودند کشته گردید و خوزستان آرام شد. در ماد، مردی بنام (فَروَرتیش) با ادعای اینکه از خاندان شاهی ماد و نواده (هوَخشَتَر) است به پا خاسته، تشکیل سلطنت داد. داریوش لشکری به ماد فرستاد، ولی چونکه (فرورتیش) در میان بخشی از قبایل ماد، پایگاه مستحکمی داشت، این لشکر نتوانست که کاری از پیش ببرد و داریوش مجبور شد که شخصا از بابل به ماد برود. برای مقابله با قیام ارمنستان نیز داریوش لشکر فرستاد. این لشکر پس از چند روز نبرد توانست که مدعی سلطنت ارمنستان را نیز نابود کند.

    داریوش در ماد، فرورتیش را شکست داد و فرورتیش با دسته ای از وفادارانش به ری گریخت. لشکر اعزامی داریوش، وی را در ری شکست داده و دستگیر کرده و به ماد فرستاد و او در همدان به دار آویخته شد. در (سگرتیه-میانه در آذربایجان)، مردی بنام (چیتَرن تَخَمه) با ادعای اینکه از خاندان شاهی ماد است قیام کرده، تشکیل سلطنت داد. این نیز توسط لشکر اعزامی داریوش که به فرماندهی یک پارسی بنام (تهماسپ) گسیل شد، شکست یافته، دستگیر و به ماد فرستاده شد و سپس در اربیل (اکنون شمال عراق) به دار آویخته شد.

    زمانی که فرورتیش در ماد قیام کرده بود، سپهداران مادی که در پارت و هیرکانیه بودند، از او حمایت کردند و سپاهیان را بر ضد داریوش شوراندند و (ویشت اسپَه) پدر داریوش که شهریار پارت بود را بیرون راندند. داریوش پس از فراغت از کار شورشگر مادی از ری نیروی امدادی برای پدرش فرستاد و (ویشت اسپَه) پس از دو جنگ بزرگ، شورشیان را سرکوب کرد و آرامش را به پارت و هیرکانیه برگرداند.

    در مرو، مردی بنام (فَرادَ) به پا خاسته تشکیل سلطنت داد. این شورش نیز مثل بقیه به تدبیر داریوش و توسط لشکر اعزامی او به شکست انجامید و (فراد) نابود شد. در پارس مردی بنام (وَهیزَداتَه) مدعی شد که بردیا، پسر کوروش کبیر است و حمایتی یافت. حتی سپاهیان پاسارگاد نیز از او حمایت کردند. او در سه موضع و سه جنگ بزرگ، از لشکریان اعزامی داریوش شکست یافت و سرانجام دستگیر شد و به فرمان داریوش در پارس به دار آویخته شد.

    زمانی که (وهیزداتَه) درگیر نبرد با لشکریان داریوش بود، در سیستان، سپهدارانی از (وهیزداته) هواداری کرده به ضد داریوش شوریدند. لشکر اعزامی داریوش در سیستان (غرب افغانستان کنونی) سه جنگ با شورشیان داشت و توانست شورش را سرکوب کند و آرامش را به منطقه باز گرداند. در میان گرفتاریهای داریوش در پارس و شرق کشور، بابل مجددا شورید و پیرمردی بنام (اَرخَه) با ادعای اینکه پسر (نبوخدنصر) است پادشاه شد. (اَرخَه) نیز مثل دیگر شورشیها توسط لشکر اغزامی داریوش، شکست یافته دستگیر شد و او را در بابل به دار آویختند.

    همه این رخدادها در خلال کمتر از دو سال به وقوع پیوست. معمولا جنگهای به طور همزمان در چندین نقطه در جریان بود. داریوش بزرگ در خلال این مدت کوتاه همه مدعیان سلطنت را سرکوب و نابود کرد و این به آن معناست که داریوش به عنوان جانشین واقعی کوروش و کمبوجیه، بیش از مجموع همه رقیبان نیرومند خویش در میان مردم کشور پایگاه داشته است. حتی در ارمنستان و میانرودان نیز، پایگاه داریوش، نیرومندتر از پایگاه مدعیان بومی سلطنت بود. یعنی هم ایرانیان و هم اقوام زیر سلطه به سبب رفتارهای نیکی که از کوروش و کمبوجیه دیده بودند، سلطنت هخامنشیان را حتی بر مدعیان به پا خاسته سلطنت از خاندانهای حکومتگر سابق خودشان ترجیح میدادند.

    منبع: شاهنشاهی هخامنشی

    نویسنده : امیر حسین خنجی



    محمد ::: چهارشنبه 88/10/23::: ساعت 12:14 صبح

    داریوش شاه میگوید:

    از آن جهت اهورامزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند،که من پلید نبودم.دروغگو نبودم.تبهکار نبودم.نه من نه دودمانم.

    نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم.

    مردی که با دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم.

    آنکه زیان رساند او را سخت کیفر دادم.

     

    داریوش شاه میگوید:

    آنکه اهورامزدا را بپرستد تا توانایی دارد،چه زنده چه مرده شادی از آن او

    خواهد بود.



    محمد ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:20 صبح

    اینک که من از دنیا میروم بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام آن کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها نیز دارای احترام می باشند.جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.اکنون که من از این جهان میروم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر ،یکی از ارکان قدرت تو میباشد ،زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.پیوسته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی.من نمی گویم که در مواقع ضروری از این ذخیره برداشت نکن،زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضروری از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه بازگردان.مادرت آتوسا بر من حق دارد و پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم .من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته میشود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تهیه میشود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال میماند و بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اینکه غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل بنما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سالی پیاپی خشکسالی شود .

    هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مهم مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن کافی است.چون اکثر دوستان و ندیمان خود را با کارهای مملکتی بگماری و آنها به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی را بنمایی.کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال"کانال سوئز" از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آنرا به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتیها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتیها ترجیح بدهند از آن عبور نکنند.اکنون من قشونی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران،نظم ایران،نظم و امنیت را برقرار کند،ولی فرصت نکردم قشونی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی و با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه نماید.توصیه من به این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده ،چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم درغگو و متملق را از خود دور نما.هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.افسران و سربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن.اگر با آنها بدرفتاری کنی انها نخواهند توانست معامله متقابل کنند اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ،ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست میگذارند و تسلیم میشوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر که فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتر میتوانی سلطنت کنی.بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم ،

    بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خودم فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که میتوانی وارد قبر شوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی من که پدر و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور حکومت میکردم مردم ، و تو نیز مثل من خواهی مرد،زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد،خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچ در این جهان باقی نمی ماند و اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی غرور خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد.اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ،بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند. زنهار،زنهار، هرگز مدعی و هم قاضی نشو و اگر از کسی ادعا داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رای صادر نماید زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .

    هرگز از آبادان کردن دست برندار ،زیرا اگر دست از آبادان کردن برداری کشور تو به ویرانی خواهد گذاشت ،

    زیرا قاعده این است وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی میرود و در آبادکردن ،حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار بده .عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ،ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطا کرده باشی و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.

    بیش از این چیزی نمیگویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در این حاضر مستند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ ،من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم که مرگم نزدیک شده است .



    محمد ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 11:4 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 111
    بازدید دیروز: 66
    کل بازدید :1106189
    تبلیغات





    >> درباره خودم <<
    تخت جمشید
    محمد
    بگذارید هرکس به آیین خویش باشد . زنان را گرامی بدارید . فرودستان را دریابید . و هرکس به زبان تبار خویش سخن گوید

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    تخت جمشید

    >>لینک دوستان<<
    لنگه کفش
    ###@جزین@###
    هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
    مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
    •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
    %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
    برلیان
    سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
    جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
    آوای قلبها...
    بوی سیب
    گیاهان دارویی
    یادداشتهای من
    فطرس
    بشنو از نی
    خاطرات کودکی و...
    روابط عمومی به زبان آدمیزاد
    مستان ِ عاشق
    دختری از سرزمین پارس
    دوست دارم
    دُرُخـــــــــــــــــــــــش
    نوری چایی_بیجار
    کلبه ی تنها
    از هر دری،سخنی!
    پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
    آوای ققنوس
    همـــ نفــــــــس

    همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
    به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
    زیر آسمان خدا
    دکتر علی حاجی ستوده
    ایران سرای من
    غم دنیا رو دوشمه
    همه چیز...
    چالوس و نوشهر
    سلطان عشق
    سامانتا
    عشق بی همتا
    ماهیان آکواریمی
    یادداشت های یه آسمونی
    معماری ، هنر شکل دادن به فضا
    احساس داغ
    محمدرضا جاودانی
    my love is only god
    ترفندهای کامپیوتر
    *** /// هلاک عشق \\\ ***
    داستان و راه های توحید جویان بزرگ
    دین جوان
    desperado bug
    اس ام اس سرکاری و جوک
    زندگی دفتری از خاطره هاست
    دوست دارم تو تنها ارزویم باشی
    دریای نور
    شادی(زمزمه های دلتنگی)
    چرندوپرند
    آایرانا
    سرزمین مقدس
    باغ گیلاس
    پایگاه ایران زمین
    عکسهای تخت جمشید
    سرگرمی
    فیلترشکن 4046
    چاپار سافت
    موزه منطقه ای جنوب شرق
    مرودشت شهر من
    ایران ما
    شاهنشاه هخامنشی-آرمین
    موزه بزرگ جنوب شرق
    نجوا
    کورش کبییر
    ما ایرانی هستیم
    دل نوشته های یک خسته
    هخامنشیان

    تمدنهای فراموش شده
    چنین گفت سینوهه

    گریه های شبانه
    ایرانگردی
    نیلو رایانه
    وب سایت تفریحی صد دروازه
    هخامنشیان
    دختری از سرزمین پارس

    >>لوگوی دوستان<<



    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<

    مترجم سایت

    مترجم سایت

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    X بستن تبلیغات